Web Analytics Made Easy - Statcounter

ایالات متحده آمریکا در سال‌های اخیر به کرات از چین به عنوان اصلی‌ترین تهدید علیه امنیت ملی و منافع خود در عرصه بین‌المللی یاد کرده است. در این راستا، دولت‌های مختلف آمریکا از سال ۲۰۰۶، در قالب اسناد موسوم به راهبرد امنیت ملی خود، صریحا به چین اشاره داشته و آن را به مثابه تهدید شماره یک علیه آمریکا برسازی کرده اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گروه بین‌الملل خبرگزاری دانشجو_ نیاز جهان غرب به دارا بودن روابط اقتصادی با چین، نیاز به نقش چین در مدیریت بحران‌های بین‌المللی، و در نهایت، نگرانی‌های جدی کشور‌های غربی از ظهور چین به عنوان کشوری که گفتمانی جایگزین و جذاب را در مقایسه با گفتمان غربی به جهانیان ارائه می‌کند و عملا موقعیت هژمونیک آن‌ها را به خطر انداخته است، سه مولفه مهم و کلیدی هستند که توضیح می‌دهند چرا سیاست‌های چین‌هراسانه دولت آمریکا از هیچ بنیان و عقبه مستحکمی برخوردار نیستند و صرفا تلاش‌هایی کور جهت ضربه زدن به پکن محسوب می‌شوند.

ایالات متحده آمریکا در سال‌های اخیر به کرات از چین به عنوان اصلی‌ترین تهدید علیه امنیت ملی و منافع خود در عرصه بین‌المللی یاد کرده است. در این راستا، دولت‌های مختلف آمریکا از سال 2006، در قالب اسناد موسوم به راهبرد امنیت ملی خود، صریحا به چین اشاره داشته و آن را به مثابه تهدید شماره یک علیه آمریکا برسازی کرده اند.

تهدیدی که واشینگتن بایستی بخش قابل توجهی از توانمندی‌ها و قدرت خود را معطوف به آن کند و با استفاده از راهبرد‌ها و تاکتیک‌های مشخص، سیاست تقابل با آن را به پیش برد. در این راستا، دولت‌های آمریکا در سال‌های اخیر، در قالب‌های مختلف نظیر انجام جنگ تجاری علیه چین، تشدید تنش‌ها با پکن با محوریت مساله تایوان (چین قائل به این است که تایوان بخشی از خاک این کشور است، اما آمریکا به تقویت تایوان در برابر چین می‌پردازد)، تنش زایی علیه چین در حوزه‌های مختلف صنعت فناوری، و البته اتحادسازی‌های مختلف در منطقه شرق آسیا و محیط پیرامونی چین (در قالب پیمان‌هایی نظیر آکوس و کوآد)، سعی داشته اند تا چین را تحت فشار قرار داده و در نهایت ان را در کنترل بگیرند.

بخش عمده هراسی که آمریکا از چین دارد، معطوف به اوج گیری چشمگیر قدرت جهانی این کشور است. در واقع، واشینگتن نگران آن است که چین در مقام یک قدرت چالشگر و ناراضی در عرصه بین المللی، فضایی جدیدی را در سطح کلان نظام بین الملل رقم بزند و موقعیت جهانی آمریکا و متحدان آن را تا حد زیادی تضعیف کند.

با این همه، به 3 دلیل اساسی و محوری، سیاست‌های چین هراسانه دولت‌های مختلف آمریکا که البته در دولت بایدن نیز نمود‌های عینی پیدا کرده، چندان از بنیان‌های محکمی برخوردار نیستند و حتی اتحاذ آن‌ها از سوی دولت آمریکا، در بسیار یاز موراد می‌تواند به منافع خودِ این کشور نیز آسیب‌های جدی را وارد کند.

1: جهان غرب و وابستگی اقتصادی به چین

یکی از نکاتی مهمی که چین به طور خاص از اوایل دهه 1980 میلادی، در چهارچوب نگاه کلان خود در عرصه حکمروایی مد نظر داشته، ادغام در اقتصاد جهانی و معادلات نظام سرمایه داری است. در واقع، چین در نظام سرمایه داری رشد کرده و اکنون به تدریج خود سعی دارد تا این نظام را از دورن با برخی تغییرات همراه سازد. با این حال، نکته کلیدی این است که چین با گشودن در‌های خود از حیث اقتصادی در دهه 1980 میلادی و مرکزیت بخشی به گفتمان اقتصادی در نظام حکمروایی خود، سال به سال جایگاهی قوی‌تر و مستحکم‌تر در معادلات کلان حاکم بر اقتصاد بین المللی کسب کرده است.

در این فضا، تجارت بین المللی، حوزه‌های سرمایه گذاری، صنعت فناوری و تامین مواد اولیه در این حوزه، و البته نهاد‌های اقتصادی مهم بین المللی، شاهد کنشگری فعال چین و وابستگی بسیاری از قدرت‌های غربی به چین بوده اند. توجه به این مساله تا بدانجا اهمیت دارد که بدانیم روابط تجاری آمریکا و چین با تراز منفی برای آمریکا و البته تزار مثبتِ چشمگیر برای چین همراه هستند (چین میلیارد‌ها دلار از صادرات کالا و خدمات به آمریکا سود می‌برد).

البته که بسیاری از شرکت‌های معتبر اقتصادی و صنعتی آمریکایی نیز سال هاست که فعالیت‌های تولیدی و کسب و کار خود را به دلیل ارزان بودن هزینه‌های تولید، به چین منتقل کرده اند و عملا چین به بهشتِ کاری آن‌ها تبدیل شده است. از این چشم انداز، آنچه که مهم است این نکته می‌باشد که چین، در پروژه ادغام اقتصادی خود با اقتصاد جهانی و غرب محور، تا بدانجا پیش رفته که اقدامات تقابلی جهان غرب و به ویژه آمریکا علیه آن، حامل هزینه‌ها و خسارت‌های زیادی برای قدرت‌های غربی است و می‌تواند ضربات جبران ناپذیری را به آن وارد کند. در این رابطه کافی است به دو مثاله قابل تامل توجه داشته باشیم.

در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، وی جنگ تجاری گسترده‌ای را علیه چین به راه انداخت با این حال، بر اساس برآورده‌های خودِ نهاد‌های آمریکایی، این جنگ تجاری زیان‌های بیشتری را چه به صورت مالی و چه در قالب از دست رفتن فرصت‌های شغلی و دستیابی به کالا‌های ارزان قیمت چینی، به اقتصاد آمریکا وارد کرد و موجب شد که دولت ترامپ نیز مجبور شود تا حدی از سیاست‌های تهاجمی خود در این رابطه عقب‌نشینی کند.

از این رو، تنش زایی‌های غرب و به طور خاص آمریکا علیه چین، بیش از همه به خودِ واشینگتن ضربه می‌زند. در این راستا، غرب در مواجهه با چین با یک تناقض جدی رو به رو است. از یک طرف، اگر به تقابل با آن نپردازد باید موقعیت برتر چینی‌ها در چهارچوب معادلات بین المللی را بپذیرد و اگر قرار باشد با آن تقابل جدی داشته باشد، به نوعی ایجاد بحران‌های جدی برای خود در آینده نزدیک را تسهیل کرده و خوش‌آمد می‌گوید.

2: جهان غرب و نیاز مفرط به چین در مدیریت بحران‌های بین‌المللی

یکی دیگر از نکاتی که بیانگر این مساله است که تا چه اندازه بنیان‌های سیاست‌های چین هراسانه دولت آمریکا بی پایه است این نکته می‌باشد که اساسا غرب به چین در مدیریت برخی بحران‌های بین المللی نیاز دارد. در این زمینه شاید روشن‌ترین مثال، پرونده اتمی کره شمالی و کنشگری خاص چین در قالب آن باشد.

سال هاست که چین اصلی‌ترین متحد و شریک کره شمالی به ویژه در قالب مراودات اقتصادی و سیاسی با این کشور است. چینی‌ها مدت‌هاست که تاکید دارند مساله شبه‌جزیره کره و توانمندی‌های اتمی کره شمالی بایستی با مذاکره و دیپلماسی مخاطب قرار گیرد و آن‌ها حاضرند در این رابطه کنشگری‌های مثبتی را نیز داشته باشند. با این حال، آمریکا نه تنها نسبت به این موضوع بی‌اعتنایی می‌کند، بلکه به زعم بسیاری از ناظران و تحلیلگران بین‌المللی با حضور گسترده در کره جنوبی، نه تنها بر آتش تنش‌ها با کره شمالی می‌افزاید بلکه عملا کره جنوبی را به پایگاهی جهت رصد تحرکات و جاسوسی از چین نیز تبدیل کرده است.

نباید فراموش کرد که چین در سطحی کلان بر بسیاری از معادلات منطقه شرق آسیا تسلط و نفوذ دارد و جهان غرب به واسطه همکاری با این کشور می‌تواند بسیاری از چالش‌ها و مشکلات خود را با کمترین هزینه مخاطب قرار دهد. با این حال، حداقل در سال‌های اخیر عمده تلاش‌های جهان غرب در رابطه با چین معطوف به تنش‌زایی و بحران‌زایی علیه آن بوده است.

موضوعی که به طور خاص در قالب مساله تایوان و اقدامات تحریک کننده گاه و بیگاه آمریکا در رابطه با آن نظیر سفر اخیر نانسی پلوسی و شماری از اعضای کنگره آمریکا به تایوان، به خوبی خود را نشان داده است. مساله‌ای که واکنش جدی چین را به همراه داشت و حتی موجب شد تا این کشور شماری از موشک‌های اتمی خود را نیز به مناطق نزدیک و مجاور تایوان گسیل کند.

در این فضا، باید این نکته را نیز مد نظر داشت که آمریکا در شرایطی چین را به تنش زایی در محیط بین المللی متهم می‌کند که خود، طیف گسترده‌ای از پایگاه‌های نظامی را در محیط پیرامونی چین و در کشور‌های منطقه شرق آسیا ایجاد و اداره می‌کند و از طریق آن‌ها تهدیدات زیادی را علیه پکن ابراز می‌کند.

3: جهان غرب و ناتوانی در ارائه گفتمان آلترناتیو برای چین

در نهایت باید گفت یکی از مسائل دیگری که در نوع خود گواهی روشن بر بی پشتوانه بودن سیاست‌های چین‌هراسانه دولت آمریکا است، ناتوان کلی جهان غرب در ارائه گفتمانی معتبر برای چین در عرصه بین المللی است. چینی‌ها از همان نخستین سال‌های دهه 1980 میلادی که نقطه آغاز اوج گیری موقعیت آن‌ها در عرصه بین‎المللی نیز به حساب می‌آید، به این نکته توجه داشته اند که بایستی سیاست‌ها و رویه‌های متفاوتی را در مقایسه با آنچه جهان غرب در مواجهه با ملت‌های مختلف از خود نشان داده و در این رابطه عمدتا معطوف به سیاست‌های امپریالیستی بوده، از خود نشان دهند.

در واقع، پکن بیش از تسخیر ملت‌ها به دنبال اقناع و جذب آن‌ها به سمت خود بوده است. در این راستا، چینی‌ها تمرکز ویژه‌ای را بر: مراودات صرفِ اقتصادی بدون در نظرگفتن مسائل سیاسی، تعهد به روابط برد-برد، ارائه کمک‌های مالی به دیگر کشور‌ها بدون طرح پیش شرط‌های مختلف، و رد کردن سیاست‌ها و رویه‌های یکجانبه جهان غرب در رابطه با دیگر کشور‌ها به ویژه در مورد کشور‌های در حال توسعه در پیش گرفته اند. مساله‌ای که موجب شده تا مثلا چین در فاصله میان سال‌های 2000 تا 2009، به شریک اول اقتصادی قاره آفریقا و یا شریک اول اقتصادی کشور‌های منطقه آسیای مرکزی و البته کنشگری مهم در چهارچوب روابط و مناسبات اقتصادی با اتحادیه اروپا تبدیل شود.

درست به همین دلیل است که شاهدیم با اوج گیری اقتصادی و متعاقبا سیاسی چین در عرصه بین المللی، بسیاری از جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای غربی نیز کارزار گسترده‌ای را علیه چین به راه انداخته اند و تبلیغات منفی را علیه این کشور ارائه کرده و می‌کنند. در این رابطه، یک سوال اساسی مطرح می‌شود و آن این است که چرا غرب به جای سیاه نمایی از چین، خود الگو‌های جدیدی را در روابط با دیگر کشور‌های جهان ارائه نمی‌کند و آن هها را به سمت خود جذب نمی‌کند؟

پاسخ به این سوال مشخص است، زیرا اساسا غرب در منظومه گفتمانی خود آنچه را که چین به دیگر ملت‌ها ارائه می‌کند، در برنامه ندارد و سعی دارد به هر طریق ممکن، این گفتمان رقیب را از میدان به در کند. از این رو، چین‌هراسی دولت‌های غربی به ویژه آمریکا، به جای آنکه مبتنی بر واقعیات باشد، صرفا متکی به انگیزه‌های سیاسی و طرح دعاوی موهوم علیه چین است.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: چین آمریکا چین هراسی دولت آمریکا ایالات متحده آمریکا عرصه بین المللی سال های اخیر دولت آمریکا جهان غرب جهان غرب کره شمالی امنیت ملی سیاست ها تنش زایی علیه چین کشور ها چینی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۳۷۱۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پیام ویژه آمریکا خطاب به عربستان درباره سازش با اسرائیل

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تارنمای خبری وکس، این سناتور جمهوری‌خواه که از حامیان سرسخت رژیم صهیونیستی و نیز از حامیان روابط قوی میان ایالات متحده و عربستان سعودی است، در حساب کاربری خود در رسانه اجتماعی ایکس (توئیتر سابق)، نوشت: اکنون زمان آن فرا رسیده است که درباره آنچه در سنای آمریکا در مورد توافقات احتمالی بین ایالات متحده و عربستان سعودی می‌تواند اتفاق بیفتد و نمی‌تواند اتفاق بیفتد شفاف باشیم.

گراهام در ادامه اظهار کرد: اگر توافقنامه امنیتی متقابل میان واشنگتن و ریاض در قالب یک معاهده دفاعی مذاکره شود، برای الزام‌آور شدن نیازمند ۶۷ رأی مثبت از سوی سناتورهای آمریکایی است و بدون عادی‌سازی روابط میان ریاض و تل‌آویو و تأمین نیازهای امنیتی (رژیم) اسرائیل در مورد مساله فلسطین این معاهده دفاعی از آرای (مثبت) کمی در سنای آمریکا برخوردار خواهد بود.

این سناتور جمهوری خواه افزود: انعقاد پیمان دفاعی میان واشنگتن و ریاض از همان ابتدا هم مشروط به عادی‌سازی روابط عربستان سعودی با (رژیم) اسرائیل بوده و تا به امروز نیز همین‌‎طور است.

متیو میلر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز پنجشنبه در اظهاراتی مدعی شد که واشنگتن به توافق با عربستان سعودی برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی بسیار نزدیک شده است.

میلر به خبرنگاران، افزود: ما به توافقی درباره ابعاد دو جانبه موافقتنامه عادی‌ سازی روابط بسیار نزدیک شده‌ایم.

وی گفت: بخشی از جزئیات توافق هنوز باقی مانده است اما فکر می‌کنم که به زودی می‌توانیم به توافق درباره این جزئیات دست پیدا کنیم.

سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، تاکید کرد: در مورد یک بخش جداگانه که به مسیر تشکیل دولت فلسطینی مربوط می‌شود، هنوز کار زیادی باقی مانده است.

میلر خاطرنشان کرد که موضع عربستان در مورد عادی‌سازی روابط با (رژیم) اسرائیل دو پیش‌ شرط دارد که شامل بازگشت آرامش به غزه و ایجاد مسیری برای تشکیل دولت مستقل فلسطین است.

وی اظهار کرد: این بسته توافقی شامل بخش‌هایی درباره روابط دو جانبه و همچنین مسیری برای تشکیل دو دولت است. ما در این باره صراحت داشته‌ایم و عربستان نیز مواضع بسیار روشنی داشته است.

کد خبر 849061 منبع: ایرنا برچسب‌ها اسرائیل خبر ویژه عربستان ایالات متحده آمریکا

دیگر خبرها

  • اتهام‌زنی آمریکا به ما درباره حمله سایبری به اروپا دروغ است
  • دیوان لاهه درباره «تهدید به انتقام‌جویی» علیه این مرجع بین‌المللی هشدار داد
  • دیوان لاهه خواهان توقف تلاش‌ها برای تضعیف این نهاد شد
  • پیام ویژه آمریکا خطاب به عربستان درباره سازش با اسرائیل
  • درخواست دادگاه لاهه برای پایان تهدید و ارعاب در خصوص جنگ غزه
  • مسکو: واشنگتن در ۶ ماه اخیر، شورای امنیت را گروگان گرفته است
  • الحوثی: آمریکا به دنبال ادامه نسل‌کشی در غزه است/ جنبش دانشجویی دست واشنگتن را رو کرد
  • کرملین: فشار آمریکا به متحدان روسیه بی‌نتیجه است
  • تهدید رژیم صهیونیستی به انتقام از دادگاه کیفری بین‌المللی
  • بلینکن خطاب به نتانیاهو: واشنگتن همچنان مخالف عملیات رفح است